۱۶:۲۳۲۳
آبان
هلال محرم سرزد
و صدایی در عالم پیچید
که هیهات مناالذله!
کاش از خودمان بپرسیم
ما و ذلت؟
م91~5
هلال محرم سرزد
و صدایی در عالم پیچید
که هیهات مناالذله!
کاش از خودمان بپرسیم
ما و ذلت؟
م91~5
نگاه کن قطره های باران را . . .
که چه با خواهش به شیشه می چسبند!
و پایین می روند در حالی که نگاه شان سمت توست . . .
نمی خواهی لحظه ای کنارشان باشی؟
آنها آمده اند برای پاکیت!
برای محرم
بند به گردنیم
و گرفتاری هایمان آنقدر گرفتارند!
که حتی وقتی برای شمردنشان نمی دهند . . .
حتی حالا که اواخر پاییز است . . .
حتی حالا که نزدیک محرم است . . .
محرم از راه می رسد
با دود و نوای کاروان
و کسی اینجا
با ضمیر مالکیت درگیر است!
آه ای عرفه از کف رفتی
اما امید من! هنوز نه!
وقتی کشتی نجاتی
منزل به منزل صدایم می زند
کافیست کمی بشنوم!
م91~1