نوشته های شخصی یک نوک سیاه

اینجا نوک سیاهی! لب به لب کاغذ، سخن می گوید ...

اینجا نوک سیاهی! لب به لب کاغذ، سخن می گوید ...

پیام های کوتاه
  • ۳ دی ۹۱ , ۱۱:۳۹
    آه!
تبلیغات
طبقه بندی موضوعی
وصایا
وصیت شهدا
آخرین مطالب

۲۶ مطلب در آبان ۱۳۹۱ ثبت شده است

۱۲:۴۲۰۳
آبان
آن دم که بندی در دهان
سودای آسمان می چشیدم
چیزی جز نگاه تو
دلیل گشودن کام به لبخند نبود
لبخند همان و افتادن همان!
و اندکی بعد لمس آغوشت
آه که عمری
جای آسمان زمین را عکس می دیدم.
نوک سیاه
۱۲:۴۰۰۳
آبان

مرا که خشت خام افکار
می پزم در کوره گرم محبتت
به بهانه ی تعمیر!
سرد وامگذار
که سخت تشنه ام
تشنه آتش لبخند
و گرمی بی حد اصواتت

نوک سیاه
۱۰:۳۷۰۲
آبان

کار همیشگی اش بود
هر عروسکی می گرفت
با آن دست کوچکش
آنقدر کلنجار می رفت
تا یک پایش را دربیاورد
و بعد مشغول بازی می شد
شنیدم که با همان لحن کودکی می گفت
"بزرگ بشم می رم جبهه پای بابا رو پیدا می کنم"

نوک سیاه
۰۹:۴۶۰۲
آبان

دست در رنگ چشمانت زدم
و با چشمانی بسته
گرداگرد اتاق چرخیدم
چشم که گشودم
تمام اتاق تو بودی
که مرا با محبت بی حد
به نظاره نشسته بودی

نوک سیاه
۰۹:۳۹۰۲
آبان

اگر پرده دار عالم
لحظه پرده پوشی را کنار گذارد
آیا مقابل آینه خواهیم رفت!
تا محرم راهی نیست

نوک سیاه
۰۹:۳۳۰۲
آبان
دیشب که باران

سینه میکوبید بر بام و پنجره
یقین کردم در کربلا بودی
بی آنکه بوی دود بشنوم
و پای زخمیت ببینم
پنج ساله کربلا
زنگار این دل سالیست
منتظر قطره ای برای آب شدن
کاسه گدای بالا گرفته
دمی ببار.

نوک سیاه