نوشته های شخصی یک نوک سیاه

اینجا نوک سیاهی! لب به لب کاغذ، سخن می گوید ...

اینجا نوک سیاهی! لب به لب کاغذ، سخن می گوید ...

پیام های کوتاه
  • ۳ دی ۹۱ , ۱۱:۳۹
    آه!
تبلیغات
طبقه بندی موضوعی
وصایا
وصیت شهدا
آخرین مطالب

۲۶ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۱ ثبت شده است

۱۶:۵۲۱۶
ارديبهشت

پنجره ها را که می گشایم . . .

آهی می کشند!

از ته دل . . .

بلند . . .

نه! . . . روغن نمی خواهند . . .

دلشان برای شعمدانی ها تنگ شده .

نوک سیاه
۱۶:۱۵۱۶
ارديبهشت
داری بهانه میگیری!


برای رفتن . . .


شاید دلت باران می خواهد . . .


روی زمینی که هنوز تر است!


نیمکتی تنها و سرد . . .


جایی کنار آن چشمه های جاری . . .


نزدیک آن بوته های مجعد . . .


و گرمی آتشی منشعب از نگاهت!


انتظار زیادی از چشمانم نیست . . .


کار هر شبم شده!

نوک سیاه
۱۴:۴۷۱۶
ارديبهشت
دلم تنگ کودکیست . . .

شیطنت های بی غرض . . .


همان ها که حاصلش . . .


یا لنگه دمپایی بود!


یا چشم غرّه !


و بعد موقع برگشت شنیدن جمله ای معروف . . .


" بگذار به خانه برسیم! "


حالا شاید بزرگ شده ایم، نمی دانم!


اما دلتنگ که می شوم . . .


در حسرت یک چشم غرّه . . .


شیطنتی می کنم!


اما حسابی شرمنده ام می کند  . . .


نگاه مادر به گل های سرخ فرش!

نوک سیاه
۱۱:۴۱۱۵
ارديبهشت

شبیه وسواسی ها . . .

روزی چند بار دست هایم را می شویم!

اما هنوز بو می دهد!

رنگ دارد!

از پاک کننده ها کاری ساخته نیست . . .

حتی از معروف ترین هایشان!

تنها کار توست . . .

آری خود تو " یا ستارالعیوب "

نوک سیاه
۱۸:۰۱۱۴
ارديبهشت
چه خوش می گویند :


"کربلا رفتن خون می خواهد"


اما نه اینکه مذبوحی تهیه کنی!


و نه اینکه قبل از سفر خون اهدا کنی به نیازمندی!


خون می خواهد برای جوشش . . .


رسیدن به لحظه تبخیر!


برای عاشق ساختن رگ ها!


او واسطه ی اتصالست، می دانی؟


اگر رنگین تر از دیگران نباشد . . .


اگر بند حب علی(ع) به گردن داشته باشد . . .


و اگر بنده دنیای آدم ها نباشد . . .


کربلایی خواهد شد!


پس بیا برای دل بریدن الگویی انتخاب کن . . .


از میان شهدای کربلا!

نوک سیاه
۱۹:۵۳۱۳
ارديبهشت
باران می بارد . . .


اما صدایش مثل همیشه نیست !


کمی صدایش گرفته. . .


از دست آلودگی هواست یا گناهان ما نمی دانم.


هر چه هست . . .


آدم را عاشق نمی کند ، نمی کشد کناری ، نجوا نمی کند . . .


فقط می بارد ، انگار سکوت کرده!
نوک سیاه
۱۸:۵۵۱۳
ارديبهشت
زیاد که در تو فرو می روم . . .


فکرم ، چشمم و حتی گوشم . . .


به دنبال محرابی می گردند برای فرار!


آخر تحمل آن خم ابرو کار هر کسی نیست . . .

و من هم تحمل حالتی را ندارم . . .


که به شیشه دست می دهد . . .


وقتی صدایش می زنند سیال!
نوک سیاه
۱۰:۱۵۱۳
ارديبهشت

من فعل نیستم که صرفم کنی!


اسم هم نیستم که صدایم کنی!


من شخصم . . .


نه اول شخص . . .


شخص مفردی که جمع تو شده!


و امید دارد آخر شخص مفردت باشد . . .

نوک سیاه
۲۱:۰۴۱۲
ارديبهشت
دلم که می گیرد کاری از چشمانم بر نمی آید . . .


حتی دهانم هم قفل می شود . . . 


به احترامش . . .


تمام وجودم سکوت و سکون . . .

گوش می شوم تمام . . .


تا شاید بشنوم نجوایت . . .


با آن بالشت سرخ و نم ناک را . . .

نوک سیاه
۱۷:۲۰۱۲
ارديبهشت

دلم برایت تنگ . . . نه!


سنگ شده . . .


سنگ ماه تولد . . . نه !


سنگی که می خورد بر شیشه ای . . .


و می شکند!


بی آنکه بداند نام آن جسم شیشه ای . . .


تا قبل از این برخورد دل بوده!


و حالا لُپ نصیحت همه . . .


جنست خرده شیشه دارد!

نوک سیاه