نوشته های شخصی یک نوک سیاه

اینجا نوک سیاهی! لب به لب کاغذ، سخن می گوید ...

اینجا نوک سیاهی! لب به لب کاغذ، سخن می گوید ...

پیام های کوتاه
  • ۳ دی ۹۱ , ۱۱:۳۹
    آه!
تبلیغات
طبقه بندی موضوعی
وصایا
وصیت شهدا
آخرین مطالب

۵۳ مطلب با موضوع «جوجه ی عاشق» ثبت شده است

۱۳:۲۵۰۸
آذر

چقدر قامت حسین...

حالا که بی علی باز می گردد

آن هم کنار زینب!

"امن یجیب ..." دارد . . .

نوک سیاه
۱۸:۵۹۰۴
آذر

ابوالفاضل که رفت!
حسین از علقمه بازگشت
عمود خیمه را کشید
نیمی از آن خودش
و نیمی برای خواهرش
تا عصای دستشان باشد!

نوک سیاه
۱۷:۳۲۰۳
آذر

از دور می آمدند

حسین بود خواهرش

هر دو خاک آلود و خمیده

یکی محاسن به خون شسته

و دیگری معجرش دخیل بسته بود

زانو هایشان چرا خراشیده بود نمی دانم

نوک سیاه
۱۳:۲۲۰۲
آذر

او علی بود

و باز دستانش بسته

و دشمن اگر از ترس زهرا

بار قبل از هدف بازماند

حالا سفیدی گلو را می دید!

پس باز لبخند علی

و "فزت و رب الکعبه"

نوک سیاه
۱۳:۰۴۰۲
آذر

اگر حالا بهانه پدر می گرفت . . .

اگر حالا بی قرار بود . . .

برا آن بود که وفت شهادت پدر . . .

در خیمه ها خواب بود!

وگر نه چه از عبدا... کم داشت؟

او رقیه بود . . .

نوک سیاه
۱۸:۱۵۳۰
آبان
دستان زینب
تاب ایستادن در برابر بازگشت نداشت
پس" انالله و انا الیه راجعون"
و عبدا... به عمو بازگشت!
م91~8
نوک سیاه
۱۶:۱۲۲۸
آبان

رقیه که به بابا رسید

آنکه درد کشیده زینب بود

که حالا همچون حیدر

باید امانتش را . . .

هم او که فاطمه ای سه ساله بود . . .

در تاریکی شب . . .

غسل می داد و کفن می کرد!

و با دستان خود به آغوش خاک می سپرد. . .

نوک سیاه
۱۷:۵۱۲۷
آبان

روزی از محرم گذشت . . .

و روز دیگری از پس آن

چند دانه از اشکت را . . .

درون خاک گونه ات کاشتی

تا به فصل رو سیاهی . . .

سپیدی برداشت کنی!

نوک سیاه
۱۴:۲۱۲۶
آبان

محرمی که می گذرد را . . .

به قلمی خشک می نویسم . . .

که نه می کَنم . . .

تا بریده هایش شریانی شود . . .

برای عبور بهترین رنگ - خون -

نوک سیاه
۰۹:۲۳۲۶
آبان

می بینم برقت را

می شنوم رعدت را

می فهمم حست را

در دل من هم هوا این چنین است

هوا هوای حسین است . . .

من هم دلم کربلا می خواهد!

نوک سیاه